خاطرات دیوانه وار من این قسمت: بنام خدا ندید بدید هایپر هستم خواننده‌ای در رستوران!

هی گایز سوسی ایز بک!
(لقبی که بانو ویانا-خواهر کوچولوی یک سال و نیمم-بهم داد :"V)

بذارید امشبمو با جزمیات برایتان بنالم! 

 برای تفلد دخترعموی خوجلم کیمیا از ی هفته پیش میز رزرو کرده بودیم تو یه رستوران خفن مفن تحت عنوان روکا! و منم بعنوان سورپرایز قرار بید براش آهنگ Je Veux از Zaz رو بخونم. owo 
کل این هفته ر هر روز تمرین میکردم =-= 

هچی دگ امشب رفتیم رستوران و واقعا از اون چیزی ک من فکر میکردم خوف تر بود! (مدیونید فک کنید من ب عمرم همچی جاهایی نرفته بودم xD)

هیچی دیگه از صب بخاطر گرفتگی صدام و مسافرتی که ساعت 5 باید برم اضطراب داشتم اونجا هم ک رفتیم هیجان هم بش اضافه شده بود دیگه رسما یه جا بند نمیشدم و مطمئنم اگه دم داشتم اون لحظه تو درو دیوارای اونجا بود!

بخاطر تیپم-گوشواره هام اونقدر بزرگ بودن ک دوتا دلفین میتونسن ع توشون شیرجه بزنن :/ تیشرت زنجیر دار با طرح سسکیش و جین مام استایل پایین زاپ دار هم ک کلا فراموش کنیم...-  و رفتارام -که بی شباهت به یه توله سگ شش ماهه که بردنش پت شاپ محبوبش نبود- گاهی نگاه بقیه سمتم میچرخید ولی من هیجان زده تر ع این بودم ک بخوام ب جاییم بگیرمشون  D:::::::

اولش میخواستم سر سفارش سهم خدم احتیاط کنم ولی مامانم کاملا محسوس بم فموند ک نگرانش نباشم و اینگونه شد ک ابتدا برا پیش غذا سالاد روکا و مینی کالاماری اسکویید سفارش دادیم و برای غذا اصلی هم من مرغ گریل، مامانم برگر و کیمی که اخیرا وجترین واقع شده پیده سبزیجات سفارش دادیم. منم ک بکل قانون بخورید و بیاشامید ولی اینستا نگذارید رو ب یه نقطه ای ع خدم دایورت کرده بودم و همشونو میذاشتم استوری BD

من همونشکلی با هیجان و اضطراب غذا میخوردم و مامان و کیمی هم ک کلا غرق حرف زدن در مورد کار و زندگی روزمرشون بودن. 

لازم بذکر است که دوستان عزیز میز پشتی عین اگزوز ماشین دود میکردن بطوری ک مامانم کم مونده بود بره خرخره دختریو ک ظاهرا موتور درب داغونتری داشت بجوه :|||||||

قبل ازینکه دسرو ک یجور تارت (اسم دقیقش یادم نی :/) و کرم بروله بود و بعد از غذا سفارشش داده بودیم رو بخوریم نوبت بنده شد ک بخونم و وسطشم یکوچولو ریدم ولی در مجموع بد نبود D':

 مامیمم ازم فیلم گرفت و گذاشت استوری اینیستام uwu

دسرم خوردیم، کیمیو گذاشتیم خونه و برگشتیم! در کل خوب بود  و خیلی بهم خوش گذشت u///u

شماهم از تجربیاتتون بگویید زیرا بخش نظرات را برای عمه مان نساخته اند =/

دت واز ایت گایز (;

         

  • 𝐒𝐜𝐚𝐫 !.
  • جمعه ۷ شهریور ۹۹

چالش آجو مهتا uwu

خاب دوزتان های بر شما!

بنده دوباره به چالش دعوت گشته ام!

آن هم عبارتست از...

خودیتان را در چهار کلمه توصیف بنمایید D:

اهم D::::::::::::::::::

1. منخزف xD :"V

2. مهربون 3> uwu

3. زیادی خوشحال xD 

4. ک*خل D:::::::

هر کی اینرا میخواند به چالش دعوت عست OwO 

 

  • 𝐒𝐜𝐚𝐫 !.
  • پنجشنبه ۱۶ مرداد ۹۹

هپی مپی روز اکسو ال D:::::::

 12ot ... T^T

اهم اهم این دا نیم آف گاد!

قبل ازهر چیز موخام براتون تعریف کنم ک چگونه اکسو ال گشتم O*O

دختر خالم مروارید که دوستان وب قبلی باهاش آشنان، آهنگ مانستر اکسو رو یجا گوشیده بودو میخواس دانلودش کنه، منم بیخ ریشش نشسته بودمو ع این آهنگ خوشم اومد!

هچی دیگه رفتم خونه دانش کردم و اون وسط مسطا موزیک ویدیوش ب پستم خوردو بعله... دیدم که واااااااااو!

خیلی هم واااااااااااو!

9 تا پسر ژاذاب که هم خوش صدان هم دنسشون عالیه... با خودم گفتم من باید اینارو بشناسم!

رفتم تو نت سرچ کردمو بیوگرافیشونو خوندم! و تک تک عکساشونو سیو کردم!

هر روز مینشستم و سعی میکردم چهره هارو تشخیص بدم انگاری امتحان داشتم xD و آخر سر موفق شدمو رفتم تو نخ اکسو D::::::::

روزی شونصد تا آهنگ دان میکردم، فن فیک میخوندم، فنگرلی میکردمو ع این گفا...

ولی بعدا متوجه شدم اکسو چیزی بیش از یه بوی بنده! 

9 تا پسر با صداهای بهشتی... که عاشق فناشونن و فناشون عاشقشونن! 

اونجا بود که رسما اسم خودمو گذاشتم {اکسو ال} !

HappyMappy 6th Anniversary ExoLs!

  • 𝐒𝐜𝐚𝐫 !.
  • چهارشنبه ۱۵ مرداد ۹۹

تفلدم مبالک D::::::::::

(آرت چرتی بمناسبت تولد خودم +-+)

مننننننن خرههههههه تنهاااااااااای شههههههههههرم 

با همه هم قههههههههههره قههههههههههرم 

اهم اهم... شرمنده دوزتان اثرات قرنطینست ._. 

خاب کجا بودیم؟

بنده با توجه به اینکه دارم ساعت 11:28 دقیقه اینو تایپ میکنم دقیقا 32 دقیقه دیگه تفلدمه *O* گرچه تقریبا به هیچ جام نیست -____-

تولدی که فقط فکو فامیل بت تبریک بگنو کسی هم نیاد خونت و فقط با یه کلیپ پر دردسر و چارتا عکس یه روز عادی فوقالتخمی تموم بشه ب چ درد میخوره؟  

به هر حال...

اولین کادوهامو گرفتم @*@

ننه بابام ی ساعت نو ک بابام صد سال پیش از پاریس برای مامانم اورده بودو بم دادن (چه خلاقیتی :| )

مینا (یه بنده خدای پر داستانی :"V) بهم یه اسمارت واچ داد D:

عمم هم بهم یه تیشرت با عکس گربه های کایوت داد uwu (جاذاب ترین کادویی ک گرفدم owo) به علاوه ی دو عدد جلد ناموس (همون خشتک خودمون) xD

و خودمم برا خودم یه چوکر و یه تاپ و یه پیرسینگ و یه انگشتر خریدم /OoO\ (انگشترو یادشون رفت تحویل بدن عنترا فردا ازشون میگیرم پول پیکشونم خودشون بدن =/ ) 

خلاصه که تولدم مبارکو ع این گفا D:

پ.ن: تولد شما چ روزیه؟ @*@ 

بعدا نوشت: ها راستی یادم رفت بگم! 13 سالم شده و دیگه رسما تینیجر محسوب میشم OwO تینیجرا اعلام حضور کنن xD

 

 

 

 

  • 𝐒𝐜𝐚𝐫 !.
  • سه شنبه ۱۴ مرداد ۹۹

HFA!

حدود یه سال پیش بود یا شایدم بیشتر ک ب سرم زد وبلاگ بزنم :"V اولین وبم تو بلاگفا بود!  و راجب اکسو مطلب موذاشتم uwu بعد ک رفتم یذره اینور اونورو گشتم .... یا شایدم یکی تو کامنتا پچیزی گفت؟ نمیدونم حافظم تخمیه -_____- در هر صورت به یه طریقی کشیده شدم سمت وبلاگ آجو رسویدا که تو میهن بود.... رفتم تو کامنتا (بله... سونیا، استاد فضولی وکامنت گردی! ) و برا پستاش نظر گذاشتمو همونجا هم با آجو سبی نوتلا که اونم اول تو میهن بود آشنا شدم! بعدم خدم تو میهن وب زدمو ارتباط گرفتیمو ع این گفا... دوستیمون میگذشت... تو گفتینو وبم زرزر میکردیم چرتو پرت میگفتیم.... رسو از دوستاش میگفت... من از خانوادم برا سبی میگفدم... گاهی من محو میشدم گاهی رسی (کلا یاد ندارم سبی کم فعال بوده باشه xD) ولی هیچوقت این ارتباطات مجازی قط نمیشد... الان چیشده؟؟؟؟؟؟ یه سال گذشت! واووووو پشمام! اصن دیر نگذشت ! انگار هنوز یه ماهه ک با هم دوستیم :"V ولی زمانو نمیشه نگه داشت پس.... هپی مپی فرندشیپ انیورسرییییییییییییی D::::::::: 

پ.ن: اسکار کصشر ترین تبریک جهان تعلق میگیرد به این پست -_____________________________________- 

  • 𝐒𝐜𝐚𝐫 !.
  • چهارشنبه ۸ مرداد ۹۹

کی آیلانده ؟ :"V

اهم اهم اسلام علیکوم -ـــ- بنده در حال حاضر وسط کلاس آنلاین تخم مرغی زبانم و دارم از فرصتم برای نوشتن یکسری سسشریجات روزمره استفاده موکونم -ـــــــــــــــــــ- خا همانطور ک یکککک یک دوستان وب گبلی در جریانن تقریبا ی ماه دگ تولدمهههه ۰۸۰ و آن هم ن هر تولدی! تولد سیزده سالگیم ک رسما باهاش وارد دنیای تینیجری میشم /‌B ب همی خاطر مادر گرام فرصت را غنیمت شمرده و منو قاطی بازی کثیفی کرده تحت عنوان برنامه ریزی o-o''' و با این ذوقی که داره مطمءنم تا تولدم چیزی ازم باقی نمیمونه -ـــــــــــ- و اینکه با ای اوضاع کونرونایی هچ گلطی نمیتوانیم بکنیم ;-; الانم دارم جون میکنم تا با کیبوردی ک فارسی نداره تایپ کنم -ـ- دوقلوها هم حرصمون میدن... شیطونی میکنن... از شما چیخبر؟ owo

  • 𝐒𝐜𝐚𝐫 !.
  • پنجشنبه ۲۶ تیر ۹۹

چالش آجی سبی owo

اهم اهم این دا نیم آف گااااد 

سونیا ایز بک! آن هم در بیان owo 

خب بنده ابتدا موخام اندرون چالش آجی سبیوگ شرکت بوکونم uwu 

خب اولی!

Cradles

کریدلز یه پسره با چشمای خاکستری که انگار پنجاه ساله رو هم نرفتن و موهای مشکی-خاکستری به هم ریخته با یه هودی طوسی کهنه و یه شلوار جین مشکی زاپ دار و گوشایی که چند تا پیرسینگ دارن. کریدلز تنهاس و از این تنهایی لذت میبره... اون به درداش وابسته‌ست ، بطوری که تو هر لبخندش هر عذابی که تو زندگی کشیده رو حس میکنی... و همینطور بوی گند سیگار :|||

خلاصه ک خیلی شخصیت مبهمی داره و ع این شاخ بازیا -_- xD 

طعمشم تلخ و تند مث آدامسا اکشن -_- xD

دومی!

Mi Gente

می جنته ع این دختر هرزه های رقاصه indecisioncool یه ور سرشو زده و بقیه موهاش هم تا بالا گوشش بیشتر نمیاد . رنگ موهاش آبی روشنه و چشمای درشت زرد براق داره . معمولا رژای جیغ آبی و سبزو بنفشو ع این جور رنگا میزنه . چنان نیم تنه های کوتاهو تنگی میپوشه که راه میره ملت حالی ب حولی میشن xD .معمولا یه نیم تنه جین با یه شلوارک قرمز بالا زانو میپوشه . خیلی پر انرژیه و هر پسری میبینه بسرعت براش نقشه می‌چینه xDDDD 

طعمشم ملس لواشکی OwO

و اما سومی! 

Swalla

معرفی میکنم... «سوالا» ... پسری هیز و دختر باز و حاضر در تمام محفل های خاکبرسری indecision xDDD

سوالا جینای زاپ دار میپوشه و اکثرا تیشرتای مشکی با طرحای «جالب» تنشه 0-0 =-=چشای سبز تیره داره و موهای مشکیش تو چشاش میریزن فقط موقع دید زدن همت میکنه یه کلیپس میزنه موهاشو میده بالا ._. روزی ده تا رل عوض میکنه و پارتی بده ی عالمو آدمه @*@ 

طعمشم تو مایه‌های آبمیوه گازدار انگور uwu

میریم برای چهارمی ! 

So Am I

سو ام آی یه زن حدودا سی سالست که عاشق نقاشی و فیلمای کمدی رمانتیکه ، ع این کلاها ک آرتیستای فرانسوی میذارن میذاره و کاپشنای خز دار میپوشه . موهاش گندمی و فرفری سیم تلفنی ان و چشاش قهوه ای روشن uwu خوش ذوقه، درونگراست و دوستای کمی داره ولی در حد مرگ با همون دوستای کم صمیمیه!

طعمشم مث شکلاتای کیندر /O0O\

و صد البته که پنجمی!

Unfair از اکسووو @^@

آنفیر یه پسر شوخ و شیطونه که همش راه میره سر به سر دوستاش میذاره xD هودیای فوق گشادی میپوشه که تا زانوش میان و شلوارای سفید و آبی محبوبشن uwu آنفیر ریزه میزه‌ست ولی لپای تپل و بسی چلوندنی دارح *^* چشا و موهاش قهوه ای ان ، چهره ی اجق وجقی نداره ولی اخلاقشه که کیوتش میکنه ~@*@~

طعمشم آب پرتقال با شکلات O^O

کی منتظر شیشمی بووود؟

Obsession اکسوووو ~O>O~

ابسشن از این پسر قلدراس که را میره برا ملت شاخو شونه میکشه و هر کی بش چپ نگا کنه دهنشو پر خون میکنه 0-0" ع اینا که کل محلشون ازش حساب میبرن O*O

خانواده ی پولداری داره که بش سختگیری میکنن ولی اون کار خودشو میکنه =-= هیکل نسبتا ورزشکاری داره و چشمای زاغ و موهای مشکی ،تیپ مشکی داره و اکثرا تیشرت و جینای زاپ دار میپوشه. به یه گوشش گوشواره میندازه و همیشه یه محض احتیاط یه چاقوی کوچیک تو جیبش دارع *-*

طعمشم عین طعم قهوه تلخ >///<

میریم که بریم تو کار هفتمیییییی

La La La

این دوست عزیزمون که پسر هم هست... لالالا... یک عدد بچه پولدار خود شاخ پنداره که با هر قدمی که بر میداره به ده نفر پز میده 6-6 لا لا لا کت بلند و کلاه شاپوی مشکی میپوشه و زیرش بر عکس روش ته تیشرت شلو ول با یه شلوار زاپ دار میپوشه =-= وقتایی هم که ولش کنی کتو کلاهش با یه کلاه کپ برعکس رو سرش همراه یه عینک آفتابی گرد و شلوار بگی جایگزین میشه 6-6 موهای خرمایی و چشمای زیتونی رنگ داره . رفیق بازه و روزی بیست نفر به لیست رفیقاش اضاف میشه :|||||

طعمشم مث آب لیمو شیرین +^+

صد البته که مورد هشتمی هم در کار هست بلی... (شرمنده م خیلی آهنگ بازم 0-0")

Corazon

کورازون یه پسر بدبخت شکست عشقی خوردست که با این وجود به دوست داشتن و لبخند زدن ادامه میده و غمهاشو پنهان میکنه. موهای قرمز-صورتی به هم ریخنه داره با چشمای مشکی . رک و روراست و سادست و درونگرا. کلا شخصیت عجیبی نداره موجود عادی ایه =-=

طعمشم تو مایه ها آبنبات توت فرنگی uwu

خاب دوزتان و مخصوزن سبی چان ایمیدوارم که دوز داچته باشید owo تا پست بعدی گوزباااای xDDD

  • 𝐒𝐜𝐚𝐫 !.
  • شنبه ۲۴ خرداد ۹۹
Come with me,
And you'll be
In a world of pure imagination~